21 بهمن --- چمدون سفر
سلام شیرینم الهی فدات بشم که امشب من و بابا کلللی از دست تو و کارات خندیدیم... فردا صبح ان شاا... عازم اراکیم... منم چمدون اوردم تو هال و درشو باز کردم...رفتم از تو کمدت لباسهاتو بیارم بذارم تو چمدون شاید یک دقیقه بیشتر طول نکشید... که با همچین صحنه ای مواجه شدم... بهت گفتم اینا چیه رادین؟؟؟؟؟ رادین:دلم برای اسباب بازیام تنگ میشه خوب...ببریمشون تو عکس پایینی هم داره تلاش میکنه در چمدونو ببنده... چقدررر خوبه که تو هستی عزیز دلم... دلم خوشه به همین شیرینیات.... قبل تر می پرسیدم....بچه ها تا چه سنی شیرینن؟ و جوابِ مادرها برام عج...